مینویسم تا یادم باشه که شب 3 فروردین رو با درد و زجر تا صبح سر کردم
مینویسم تا یادم بمونه از شدت درد بود که بی هوش شدم و خوابم برد
مینویسم تا یادم بمونه که کسی نبود ، کسی حتی به یاد من هم نبود
مینویسم تا یادم بمونه ساعت 3 که از درد از خواب پریدم و تو آشپزخونه خوردم زمین هیچ کسی از خواب بیدار نشد که لااقل بگه چت شده تو ؟
مینویسم تا یادم بمونه صبح که همه بیدار شده بودن هیچ کسی حالمو نپرسید
مینویسم تا یادم بمونه که انتظار اشتباهه
مینویسم تا یادم بمونه تو سختیا هیچ کسی کنارم نخواهد بود
مینویسم تا یادم بمونههمه با هم برابرند ولی بعضی ها برابرتر و عزیزترند
باس بفهمم که زمین میخوردم هیچ کسی نیست دستمو بگیره ، هیچ کس
باس بتونم خودم بلند شم ، باس بدونم که اگه نتونم بلند شم تو سکوت و تاریکی تموم میکنم
مینویسم تا یادم بمونه از شدت درد بود که بی هوش شدم و خوابم برد
مینویسم تا یادم بمونه که کسی نبود ، کسی حتی به یاد من هم نبود
مینویسم تا یادم بمونه ساعت 3 که از درد از خواب پریدم و تو آشپزخونه خوردم زمین هیچ کسی از خواب بیدار نشد که لااقل بگه چت شده تو ؟
مینویسم تا یادم بمونه صبح که همه بیدار شده بودن هیچ کسی حالمو نپرسید
مینویسم تا یادم بمونه که انتظار اشتباهه
مینویسم تا یادم بمونه تو سختیا هیچ کسی کنارم نخواهد بود
مینویسم تا یادم بمونه
باس بفهمم که زمین میخوردم هیچ کسی نیست دستمو بگیره ، هیچ کس
باس بتونم خودم بلند شم ، باس بدونم که اگه نتونم بلند شم تو سکوت و تاریکی تموم میکنم