سکانس 1
+ سلام ممد ، خوبی؟
- سلام قربونت بد نیستم خوبی تو ؟ چه خبر یادی از ما کردی؟
+ نوکرتم ، ممد خرابم ، نیاز دارم حرف بزنم باهات میای باهام بریم امشب حرف بزنیم ؟
- احمد فردا صبح کلاس دارم ولی خوب باشه الان ساعت 7 ه پاشو بیا بریم حرف بزنیم
+ ممد جان من بیا 10 بریم حرف بزنیم تا 1-2 تا نتکرم ، داغونم حرف نزنم میترکم
- به خدا سخته ولی یه کاریش میکنم
سکانس 2
میدونم خونه مشکل دارن با بیرون بودن شبم ولی خوب میگم 21 سالمه و دارم با رفیق دوران دبیرستانم میرم و حالش خرابه و لابد خونه درک میکنن که چه خبره
میگم رفیقم حالش خوب نیست میخوام برم پیشش و دیر میام
یه ساعت میگن میخوای بری چیکار ؟ کی ؟ کجا ؟
و من میفهمونم که کیه و کجا و اینا
با اکراه میگن باشه
زنگ میزنم بهش و میگم 10 بیا چهار راه ولیعصر بریم حرف بزنیم و منم مجبورم شب نخوابم تا فردا برسم به کلاسم
قرار رو اوکی میکنیم
سکانس 3
بعد از فیکس شدن قرار مامان شرو میکنه به اینکه چه معنی داره این وقت شب برین ؟
چه معنی داره برین بام تهران ؟
یکی حولت میده میوفتی پایین نصفه شبی
برا چی به تو گفته بیای مگه رفیق دیگه نداره
و من میبینم که مادرم راضی نیست و تلفن رو بر میدارم
- سلام احمد
+ سلام ممد جونم چی شده ؟
- احمد نوکرتم ولی نمیتونم بیام
+ ممد بیا دیگه داغونم ، نیاز دارم حرف بزنم ، دارم میترکم
- ( دیگه چیزی برای گفتن ندارم ) احمد میدونی که رفیق نیمه راه نیستم ولی مادرم راضی نیست نصفه شبی بیرون باشم ، میدونم سوسولم هستم ولی نمیتونم ناراحتش کنم
+ ( صدای آه احمد از پشت تلفن میاد ) باشه درک میکنم ، خداحافظ
- خدافظ ( هیچ صدایی نمیشنیدم دیگه )
صدای بوق میاد دیگه فقط
هیچی بدتر از نا امید کردن یه آه خسته نیست
هیچی بدتر از این نیست که رفیق نیمه راه بشی
+ سلام ممد ، خوبی؟
- سلام قربونت بد نیستم خوبی تو ؟ چه خبر یادی از ما کردی؟
+ نوکرتم ، ممد خرابم ، نیاز دارم حرف بزنم باهات میای باهام بریم امشب حرف بزنیم ؟
- احمد فردا صبح کلاس دارم ولی خوب باشه الان ساعت 7 ه پاشو بیا بریم حرف بزنیم
+ ممد جان من بیا 10 بریم حرف بزنیم تا 1-2 تا نتکرم ، داغونم حرف نزنم میترکم
- به خدا سخته ولی یه کاریش میکنم
سکانس 2
میدونم خونه مشکل دارن با بیرون بودن شبم ولی خوب میگم 21 سالمه و دارم با رفیق دوران دبیرستانم میرم و حالش خرابه و لابد خونه درک میکنن که چه خبره
میگم رفیقم حالش خوب نیست میخوام برم پیشش و دیر میام
یه ساعت میگن میخوای بری چیکار ؟ کی ؟ کجا ؟
و من میفهمونم که کیه و کجا و اینا
با اکراه میگن باشه
زنگ میزنم بهش و میگم 10 بیا چهار راه ولیعصر بریم حرف بزنیم و منم مجبورم شب نخوابم تا فردا برسم به کلاسم
قرار رو اوکی میکنیم
سکانس 3
بعد از فیکس شدن قرار مامان شرو میکنه به اینکه چه معنی داره این وقت شب برین ؟
چه معنی داره برین بام تهران ؟
یکی حولت میده میوفتی پایین نصفه شبی
برا چی به تو گفته بیای مگه رفیق دیگه نداره
و من میبینم که مادرم راضی نیست و تلفن رو بر میدارم
- سلام احمد
+ سلام ممد جونم چی شده ؟
- احمد نوکرتم ولی نمیتونم بیام
+ ممد بیا دیگه داغونم ، نیاز دارم حرف بزنم ، دارم میترکم
- ( دیگه چیزی برای گفتن ندارم ) احمد میدونی که رفیق نیمه راه نیستم ولی مادرم راضی نیست نصفه شبی بیرون باشم ، میدونم سوسولم هستم ولی نمیتونم ناراحتش کنم
+ ( صدای آه احمد از پشت تلفن میاد ) باشه درک میکنم ، خداحافظ
- خدافظ ( هیچ صدایی نمیشنیدم دیگه )
صدای بوق میاد دیگه فقط
هیچی بدتر از نا امید کردن یه آه خسته نیست
هیچی بدتر از این نیست که رفیق نیمه راه بشی